شاید بتوانم دل خود را بفریبم
پنهان کنم اندوه تو را گوشه جیبم
هابیلم و از خوشه خشمت نه گریزم
قابیلی و مهلت ندهی خوردن سیبم
سرگشته ی عشقم که به فتوای رقیبی
یک عمر سکوتست و جنونست رقیبم
یک عمر جدا ماندن و صد عمر گذشتن
اینست همان نسخه که دادست طبیبم
یاغی شوم و پای؛ از عشقت برهانم
از غیرت قابیل، چه گشتست نصیبم؟
لیلی نه در این خانه، نه در شهر نمانده.
. زانروست که در پیرهنم نیز، غریبم
از دام، برون آمده ام تیر بینداز!
بی میل تو مایوس؛ از افتادن سیبم!
شعر و طراحی: راشین گوهرشاهی
#غزل
#کتاب_راع
@ketabera
.
درباره این سایت